نگاهی به آسیبهای فهم قرآن
نگاهی به آسیبهای فهم قرآن
منبع:فصلنامه معرفت
مقدمه
فهم متون دینی، (1) به ویژه قرآن، همانند فهم گفته و نوشتههای دیگر قانونمند است. علاوه بر آن، قرآن به دلیل ویژگیهای منحصر به فردش، ملاكهای افزونتری برای فهم دارد كه غفلت از آن انسان را از شناخت صحیح مراد خداوند از آیههای نورانیاش باز میدارد. بدین سبب، از دیرباز كژفهمیهای بسیاری دامنگیر مراجعان به قرآن بوده و هست. كژیهایی كه ممكن است در زمینه فهم قرآن پدید آید به «آسیبهای فهم» نامبردار است. توجهبهاینآسیبهاوراههای رفع آن همزاد خود قرآن است.پیامبرصلی الله علیه وآله و جانشینان گرامیاشعلیهمالسلام هماره مخاطبان قرآن را به فهم صحیح و بایسته راهنمایی كرده، آنان را از انحراف در فهم كتاب خدا بازداشتهاند. اعتراضهای پیامبرصلی الله علیه وآله به برهم زنندگان آیههای قرآن (2) و ایستادگی اهلبیتعلیهمالسلام در پاسداری از حریم قرآن در برابر مدعیان فهم آن در این راستاست.
حضرت علیعلیهالسلام از یكی از قاضیان زمان خود پرسیدند: آیا تو ناسخ و منسوخ (قرآن) را از یكدیگر بازمیشناسی؟ پاسخ داد: نه. حضرت فرمودند: خود و دیگران را نابود كردی. (3) آن حضرت در نامهای به معاویه نوشتند: تو با تاویل قرآن به دنیا دستیازیدی. (4) امام باقرعلیهالسلام در دیدار با قتاده - كه یكی از فقیهان و مفسران بصره بود - فرمودند: اگر قرآن را از پیش خود (بدون توجه به ویژگیها و معیارهای فهم آن) تفسیر كنی، هم خود را نابود كردهای و هم دیگران را و اگر سخن دیگران را بازگویی، خود و دیگران را به نابودی كشاندهای ... . (5) امام صادقعلیهالسلام در پاسخ صوفیان (كه آیههای زهد و ایثار را شاهدی برای خود دانسته و علیه امامعلیهالسلام استدلال و احتجاج میكردند) فرمودند: آیا شما به ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه قرآن آگاهید؟ گمراهان و نابود شدگان این امتبه امثال اینگونه آیهها گمراه و نابود شدند. (6)
بنابراین، آسیبهای فهم قرآن از قدیمیترین بحثهای قرآنی است كه معلمان قرآن بدان هشدار داده و به دامنگیر شدن آیندگان نیز خبر دادهاند، آنگونه كه در سخن حضرت علیعلیهالسلام آمده است: زمانی فرا رسد كه... كالایی نزد آنان ارزانتر از قرآن نیست، آنگاه كه به حق خوانده شود (و معنای درست آن بیان شود) و كالایی پرفروشتر و گرانقیمتتر از قرآن نیست. آنگاه كه ناروا معنا شود. (7) آسیبهای باد شده بدین قرار است:
1- ناآگاهی از ویژگیهای قرآن
گام نخست در راه فهم و بهرهگیری از قرآن شناخت ویژگیهای این كتاب ارجمند است; زیرا قرآن علاوه بر جنبههایی كه در هر نوشتهای وجود دارد و نویسندگان و خوانندگان بدان آگاهند، دارای ویژگیهایی است كه بدون آگاهی نسبتبه آنها فهم صحیح و بایسته آن ممكن نیست.الف - راهنمایی معلمان قرآن
گرچه مخاطبان قرآن در عصر نزول، ظاهر بخش مهمی از آن را میفهمیدند و از پیش خود به مرحلهای از فهم قرآن میرسیدند، ولی چنان نبود كه هیچ آیهای بر آنان مبهم نماند و مراتب عالی فهم آیهها را همگی دریابند. پس معلم و مفسری لازم بود تا آیههای الهی را بر مردم بیان كند و مشكلات فهم مردم را برطرف نماید. معلم قرآن كسی جز پیامبرصلی الله علیه وآله نبود كه وظیفه پیامرسانی الهی را به تعلیم خداوند بر عهده داشت. او نخستین كسی بود كه قرآن را در همه ابعاد و مراتب درك كرده بود و به مقتضای فرمان الهی، وظیفه داشتبرای مردم نیز شرح و توضیح دهد: «و انزلنا الیك الذكر لتبین للناس ما نزل الیهم.»(نحل: 44).
برخی از مفسران مفاد آیه مزبور را منحصر به شرح آیههای متشابه و مشكل قرآن كردهاند; بدان دلیل كه آیههایی كه نص یا ظاهر است نیازی به بیان و شرح ندارد (8) و اگر همه آیهها نیاز به توضیح داشته باشد لازمهاش آن است كه همه مجمل باشد. (9) اما باید توجه داشت كه اولا، «ما نزل» اطلاق دارد و تمامی آیهها را دربر میگیرد. ثانیا، آیه در مقام بیان یكی از وظایف حضرت رسولصلی الله علیه وآله است و این بیان برای همه آیهها موضوعیت دارد، هرچند مفاد آیه پیچیده نباشد. علاوه بر آن، گاهی مفاد اولیه آیه روشن بوده. ولی ایشان مراتب بالاتری از آن را بر مردم بیان كردهاند. به این ترتیب، بیان و شرح پیامبرصلی الله علیه وآله درباره آیههای قرآن، اعم از نص و ظاهر و متشابه و...، حجت است (10) و این وظیفه پس از ارتحال پیامبرصلی الله علیه وآله بر عهده عترت آن گرامی نهاده شد و به مقتضای حدیثشریف ثقلین بیان آنان نیز برای طالبان فهم قرآن حجت است. (11) بر این اساس، جویای فهم قرآن باید به این ویژگی قرآن آگاه بوده و توجه داشته باشد قرآن كتابی است كه در كنار آن معلم نهادهاند تا معارف آن را به مردم بیاموزد ومراجعهبه آن از پیش خود، انسان را آنچنان كه شایسته استبه مقصد نمیرساند و حتی در برخی موارد، بر حیرت و گمراهی او میافزاید، مگر اینكه از شیوهای كه پیامبرصلی الله علیه وآله و اهلبیتعلیهمالسلام در فهم قرآن ارائه دادهاند پیروی كند و از تفاصیل و قیدها و توضیحهایی كه درباره آیهها بیان نمودهاند بهرهمند شود. (12)
ب- محكمات و متشابهات
آیههای قرآن از لحاظ بیان مطالب یكسان نیست و در دو طیف جداگانه تقسیمبندی میشود: نخست آیههایی كه «محكم»اند; یعنی، در دلالتشان بر مراد و مقصود خداوند استوار و قطعیاند و احتمالاتگوناگون درباره مفاد آنها وجود ندارد و دیگر آیههایی كه معانیگوناگونی رابرمیتابد ودردلالتبر مقصودگویایی واستواری دستهپیشین راندارد.این آیههابه«متشابهات» نامبردارند.قرآنخودبه این نكته اشاره فرموده است: «هو الذی انزل علیك الكتاب منه آیات محكمات هن امالكتاب واخر متشابهات»(آلعمران:7)
شناخت این دو دسته عامل مهمی در برداشت و فهم صحیح از قرآن به شمار میآید; زیرا در پرتو این آگاهی، تكیهگاه فهم متشابهات، كه آیههای محكماند، به خوبی روشن میشود و مخاطب برای فهم آن مستقیما به سراغ محكمات میرود، بیآنكه دچار لغزشی شود یا ندانسته احتمال غیر مراد آیه را بر قرآن تحمیل كند. بنابراین، آنكه به این ویژگی قرآن آگاهی ندارد یا آگاه است و از روی عمد بدان توجهی نمیكند دچار لغزش و انحراف میشود و چه بسا، گمان كند كه آیههای قرآن با هم اختلاف و تناقض دارند - چنانكه عدهای در صدر اسلام به این گمان دچار شده بودند- (13) و یا براساس این آیهها به جبر گرایش پیدا كنند - آنگونه كه برخی از مسلمانان ازآیههاییمانند «لیسلك من الامر شیء...» (آل عمران:128) و «و الله خلقكم و ما تعملون» (صافات:96) عقیده جبر را فهمیدهاند و از آیههای دیگر، جسمانیتخداوند و دیده شدن او به چشم (در قیامت) رابرگرفتهاند;مانند:آیه «الرحمنعلی العرش استوی» (طه:5) و آیه «وجوه یومئذ ناضرة الی ربها ناظرة.» (قیامة: 22 و23).
به هر روی، ناآگاهی و بیدقتی درباره محكم و متشابه یا ناسخ و منسوخ (كه مصادیقی از متشابهات است) موجب به هم ریختن آیهها (ضرب القرآن بعضه ببعض) خواهد شد، چنانكه ممكن است كسی آیه متشابهی را محكم تصور كند و براساس آن، آیههای دیگر را وارونه بفهمد; چه اینكه پیروان بسیاری از مذاهب انحرافی به آیههای قرآن تمسك كرده و درستی رای و مذهب خود را با آن تایید نمودهاند.
ج قیدها و مخصصها
نزول قرآن در زمان طولانی سبب شد تا عامها و مطلقها در كلام الهی در برخی موارد، جدای از قیدها و مخصصها باشد و از آنجاكهتمامیقرآنمجموعهواحدیاست و مطالب آن با یكدیگر ارتباط دارد و آیهها شاهد و مصدق هم قرار میگیرند، لازم استبه هنگام فهم، از وجود یا عدم قید یا مخصصی در آیههای دیگر كه مربوط به موضوع مورد بحث آیه استبا خبر شویم و آن را در فهم آیه دخالت دهیم. علاوه بر این، گاهی قیدی در خارج از قرآندر بیان معلمان قرآنعلیهمالسلام آمده كه باید مورد توجه قرار گیرد و براساسآن،آیه شرح و معنا شود. بر این مبنا یكی از آسیبهای جدی فهم، نادیده انگاشتن قیدهای قرآنی و غیر قرآنی است كه درفهم آیه مؤثر است. در چند آیه قرآن، خون جزو خوردنیهای حرام معرفی شده است; مانند: «انما حرم علیكم المیتة و الدم.» (بقره:173) در این آیه و آیههای3 مائده و 115 نحل، خون به طور مطلق و به هر شكلی كه باشد حرام اعلام شده، ولی در آیه 145 انعام قید «ریخته شده» را نیز بر آن افزوده است «او دما مسفوحا.» بنابراین،، با توجه به این قید، خونهایی كه پس از سربریدن حیوان در رگها باقی میماند حرام نیست و مراد از حرمتخوردن خون در آن چند آیه نیز صرفا حرام بودن خونی است كه پس از سر بریدن از بدن حیوان خارج میشود.
نمونههای دیگر از آیاتی كه قید آن در روایات وجود دارد آیه 2 سوره نور است: «الزانیة و الزانی فاجلدوا كل واحد منهما ماة جلدة.» این كریمه درباره حد زناست و اطلاق آن شامل همه زناكاران میشود، چه آنان كه همسر دارند و در كنار او زندگی میكنند، چه كسانی كه در جایی دیگر دور از او هستند و چه آنان كه بیهمسرند. اما روایتحكم آیه را مختص غیر محصنه میداند (وقتی كه زانی و زانیه همسر نداشته یا دسترسی به همسر خود نداشته باشند.) بنابراین، آیه به همین مورد مقید و از شمول آن كاسته میشود. (14) پیداست كه عدم پیجویی از چنین مواردی یا ناآگاهی با این ویژگی قرآن تا چه حد فهم ما را از مراد خدای متعال دگرگون میسازد.
د ظاهر و باطن قرآن
معارف قرآن همه آن نیست كه از دلالت ظاهر آیات به دست میآید، بلكه در ورای آنچه از ظاهر آیه فهمیده میشود مراحل بالاتری وجود دارد كه در زبان معلمان قرآن از آن به «باطن قرآن» یاد شده است. به عقیده برخی از عالمان قرآنپژوه، با تدبر در قرآن میتوان از ظهور معنای ساده و ابتدایی گذشت و به معانی پیچیدهتر كه در پس این معنا نهفته است دستیافت; مثلا، از آیه كریمه «و لا تشركوا به شیئا» (نساء:36) در ابتدا فهیمده میشود كه نباید بتها را پرستید، ولی با نظری وسیعتر، این معنا را مییابیم كه انسان نباید به غیر اذن خدا از دیگران اطاعت كند و با نظری گستردهتر، از اینكه انسان حتی از دلخواه خود نباید پیروی كند و با نظری عمیقتر، نباید از خدا غفلت كرد و به غیر خدا توجه داشت; زیرا پرستش بتها به این دلیل ممنوع است كه خضوع در برابر غیر خداست و بتبودن معبود خصوصیتی ندارد، چنانكه قرآن اطاعتشیطان را عبادت او شمرده است: «ان لا تعبدوا الشیطان» (یس: 60) با تحلیلی دیگر، معلوم میشود كه فرقی در اطاعت از دیگران با پیروی از خواهشهای نفسانی خود وجود ندارد، چنانكه قرآن میفرماید: «افرایت من اتخذ الهه هواه» (جاثیه:23) با تحلیل دقیقتر، معلوم میشود كه اصلا نباید به غیر خدای متعال توجه و التفات داشت و از او غفلت كرد; زیرا توجه به غیر خدا همان استقلال برای غیر او و تواضع نشان دادن در برابر عبادت و پرستش خداست و خداوند غفلت كنندگان را وعده عذاب داده است: «و لقد ذرانا لجهنم كثیرا من الجن و الانس ... اولئك هم الغافلون» (اعراف:179). (15)
اما میتوان گفت كه همه معانی باطنی قرآن در دسترس فهم افراد عادی نیست و در این زمینه، باید به معلمان قرآن مراجعه كرد; زیرا دانش ظاهر و باطن قرآن در همه سطحها در اختیار آنان است. (16) بنابراین، همه نمیتوانند مدعی دانستن معارف باطنی قرآن باشند، به ویژه اگر بخواهند از پیش خود و بدون شاهد قرآنی یا روایی یا عقلی معنای نهفته در ورای ظاهر آیه را بیان كنند; چه در این صورت راه سوء فهم و برداشتبه خوبی باز است و دلیلی بر درستی آن نخواهیم داشت. بنابراین، آسیبی كه از این ناحیه به نظر میرسد از دو جنبه است:
1- محدود و منحصر كردن مفاد آیه بر ظاهر آن; زیرا در این صورت، اگر راه صحیحی به دستیافتن آدمی بر معنای باطنی باشد - مانند اینكه شاهدی از قرآن یا روایت معتبر داشته باشیم - از معارف درون آیه محروم خواهیم ماند.
2- بیپروایی و بی ضابطگی در بیان معنای باطنی كه هرچه به نظر آید به عنوان باطن آیه مطرح گردد.
نكتهای كه یادآوری آن در اینجا ضروری است آن كه برخی افراد از باطن داشتن آیههای قرآن سوء استفاده كرده و معتقد شدهاند كه مراد از قرآن باطن آن است، نه ظاهرش كه با دانش لغت و اصول محاوره فهمیده شود و نسبتباطن به ظاهر مانند نسبت مغز استبه پوست و عمل به باطن قرآن آدمی را از ظاهر آن بینیاز میسازد. (17) اینان، كه به دلیل این عقیده به «باطنیان» مشهورند، هیچ دلیلی شرعی بر این باور خود ندارند، بلكه حتی همه آیههای اعتقادی و احكام قرآن و روایات و سیره پیشوایان دین برخلاف این مدعاست.
2- ناآگاهی به ابزارهای فهم
الف ناآگاهی نسبتبه اصول و معیارهای فهم عدم دستیابی به قالب قرآن: از نخستین گامهای فهم قرآن، تلاش در جهت دستیابی به قالب قرآن است. قرآن در عصر نزول و سالیانی پس از آن، به خط كوفی و بدون نقطه و اعراب نوشته میشد، گرچه وجود حافظان فراوان و تلاوت گسترده قرآن مانعی در راه پیدایش اشتباه بود، اما نتوانست هرگونه اختلافی را پیشگیری كند و بدین ترتیب، قرائتهای هفتگانه و بیشتر شكل گرفت. درست است كه اختلاف قرائت مغیر معنا در سراسر قرآن اندك است، ولی دقت در فهم اقتضا میكند كه جویای فهم قرآن در صدد یافتن قرائت صحیح برآید تا مطمئن شود آنچه میفهمد و برداشت میكند برگرفته از كلام الهی است. اما اگر بخواهد بدون ضابطه، قرائتهای گوناگون را ملاك فهم خود قراراد دهد قطعا به مراد خداوند نخواهد رسید و خشت اولی است كه چون كج نهاده شود تا ثریا كج فهمی و انحراف ادامه مییابد.بیتوجهی به اصول محاوره: قرآن همانند دیگر نوشتهها از الگوهای زبانی ویژه برخوردار است. همانگونه كه مردم در سخنان و نوشتههای خود معیارهایی دارند و براساس آن میگویند و مینویسند و گفته و نوشتههای دیگران را میفهمند، همه پیامبرانعلیهمالسلام نیز با زبان مخاطبان خود سخن گفتهاند تا در فراخوانی مردم به دین حق، خللی راه نیابد و تفهیم و تفهم به طور كامل و بایسته انجام شود. «و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه.» (ابراهیم:4) بنابراین، كسی كه در پی فهم این كتاب ارجمند استباید قواعد و اصول محاوره را - به طور كلی - و معیارهای زبان عربی را - به طور خاص - بشناسد. یكی از چیزهایی كه در اصول محاوره عقلایی برای فهم سخن یا نوشته مورد توجه استمراجعهبه قرینههای پیوسته یا ناپیوسته و یا حتی قرینههای غیر لفظی است. عدم توجه به قرینههای یاد شده موجب سوء فهم و نسبت دادن مطالب غیر واقعی به گویندهیا نویسنده است. از آنجا كه در قرآن و سخن پیشوایان دینعلیهمالسلام نه تنها مخالفتی با این روش نشده، بلكه بر همان اساس سخن گفته شده، بنابراین، آگاهی و توجه به این قرینهها ضروری است. در ادامه، مروری گذرا بر این قرینهها خواهیم داشت:
قرینههای درونی:
قرینههای درونی پیوسته: این قرینهها چنانكه از نامشان پیداست، همواره همراه سخناند; از آن جمله، آیههای پیشین و پسین آیه مورد نظر و یا لحن و مقام آیههای یك قسمت است كه به «قرینه سیاق» نامبردار است; مثلا، آیه49 دخان كه میفرماید: «ذق انك انت العزیز الكریم.» اگر بدون توجه به آیههای قبل و بعد، كه درباره عذاب قیامت است، این آیه را معنا كنیم، عزیز و كریم به معنای واقعی خود است و جمله مدحآمیز میشود. اما اگر توجه كنیم كه قبل از آن آمده است «خذوه فاعتلوه الی سواء الجحیم ثم صبوا فوق راسه من عذاب الحمیم» (دخان:47 و 48) و در آیه 50 پس از این آیه آمده «ان هذا ما كنتم به تمترون» كاملا درمییابیم كه مراد از «عزیز كریم» یعنی: ذلیل و حقیر كه برای سرزنش و توبیخ بیشتر چنین آورده (18) و در این صورت، جمله در مقام مذمت و توبیخ مخاطب است. بنابراین، كسی كه آیهها را بدون توجه به سیاق ویژهاش مورد بررسی و فهم قرار میدهد به مفاد واقعی آن دست نمییابد. (19)
از سوی دیگر، همهجا نمیتوان به وجود سیاق باور داشت; زیرا چینش آیههای قرآن همهجا براساس ترتیب نزول نیست; چون پس از نزول كامل هر سوره، كه بیشتر طی فاصلههای زمانی نازل میشد، قطعههای گوناگون را در كنار یكدیگر قرار میدادند.(البته غیراز سورههایی كه به یكباره تمامی آن فرود آمده است.)
اضافه بر این، براساس اصول محاوره، گاهی گوینده در میان سخن خود جملهای میآورد كه ارتباطی به قبل و بعد ندارد و نسبتبه آنها ناپیوسته است (جمله معترضه است.) اگر بپذیریم كه آیه3 مائده در اصل، به همین ترتیب فرود آمده میتوان باور داشت كه جملههایی در میان آن معترضه است; (20) زیرا هیچ ارتباطی با جملههای پیشین و پسین خود ندارد و اگر آن رااز این میان برداریم وآغاز و پایان آیه به هم بپیوندد سخن یكپارچهای را نشان میدهد كه در ابتدا، حكمی را آورده و سپس استثنای آن را مطرح كرده است. در این هنگام، معترضه بودن جملههای میانی بسیار روشن است. بنابراین، نمیتوان گفت كه چون جملههای میانی دراین قسمت مطرح شده و در بیان حرمتبرخی از خوراكیهاست، آنها را باید براساس همین سیاق ارزیابی كرد و مشمول همین حكم دانست. پس به صرف قرار گرفتن قسمتهایی در اطراف جمله یا آیه مورد بحث، سیاق واحدی از آن فهمیده نمیشود. حتی وجود مناسبتبین دو آیه، دلیل باهم فرود آمدن آنها یا یكی بودن سیاقشان نیست. (21) نتیجه آنكه هم صرفنظر كردن ازاین قرینه نارواست و هم بیدقتی در تشخیص و استفاده از آن.
قرینههای درونی ناپیوسته: منظور از این دسته، آیههایی است كه در جای دیگر سوره یا در سورههای دیگر در رابطه با آیه مورد بحث وجود دارد و در توضیح مراد آیه به كار میآید یا قید و استثنایی است كه از دامنه شمول و كلیت آن میكاهد و... . بیتوجهی به اینگونه قراین موجب برداشت ناورا از آیهها و نسبتسخنان غیر واقع به خدای متعال میشود; مانند كسی كه علم غیب را مخصوص خدای متعال میداند و از دیگران نفی میكند - گرچه به تعلیم الهی بدانند - و مستند خود را آیه 65 نمل قرار میدهد: «قل لا یعلم من فی السموات و الارض الغیب»، در حالی كه در سوره جن آمده است: «عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا الا من ارتضی من رسول» (جن:26 و27) بنابراین، میتوان گفت كه دانش غیب در اصل، مخصوص خدای متعال است، ولی او آن را به برخی از بندگان خالص خود میدهد و آنان نیز به واسطه عنایت الهی عالم به غیباند.
قرینههای بیرونی: بخشی از این قرینهها شرایط و اوضاع و احوال زمان نزول آیه است كه مخاطبان قرآن به آن اشراف كامل داشتهاند. طالبان فهم قرآن باید به این زمینههای نزول آشنایی یابند. كسی كه زمینه نزول آیه مربوط به صفا و مروه را نمیداند گمان میكند كه طواف بر آن دو جایز است، نه واجب، در حالی كه آیه بر اصل تشریع سعی بین صفا و مروه نازل شده و ربطی به بیان استحباب سعی ندارد، ولی بدان دلیل به «لاجناح» تعبیر شده كه مسلمانان گمان میكردند سعی میان صفا و مروه از بدعتهای مشركان است و یا به نقلی دیگر، آنان بر روی هر یك از آن دو كوه بتی گذارده بودند و پیامبرصلی الله علیه وآله با مشركان شرط كرده بودند كه در هنگام حج مسلمانان، بتها را بردارند. آنان نیز چنین كردند، ولی هنگامی كه یكی از مسلمانان مشغول سعی بود بتها را باز گرداندند و آیه نازل شد «ان الصفا و المروة من شعائر الله فمن حج او اعتمر فلا جناح علیه ان یطوف بهما» (بقره: 158) (22)
بخش دیگری از قرینهها سخنان پیامبرصلی الله علیه وآله و اهل بیت علیهم السلام درباره آیههای قرآنی است كه در بحث از ویژگیهای قرآن در قسمت پراكندگی قیدها و قرینهها نمونهای از آن بیان شد.
قرینههای غیرلفظی: در محاورات عرفی، گاه بر قرینههای غیر لفظی تكیه میشود و بر اساس آن، گفتهها را تحلیل و بررسی میكنند; یعنی شنوندگان با ویژگیهایی كه از گوینده سراغ دارند برخی از احتمالها را از كلام او نفی یا اثبات میكنند و در نتیجه، ویژگی او قرینهای استبر مراد او از سخنانی كه گفته است. (23) در فهم قرآن نیز میتوان از این قرینهها بهرهمند شد. ویژگیهای خداوند، فرشتگان و پیامبرانعلیهمالسلام از اینگونه قرینههاست. شریف رضیرحمه الله براساس همین قرینه، سخن عكرمه و سدی را كه طبری نقل كرده مردود میداند. آن دو گفتهاند: چون ملائكه به حضرت زكریا بشارت دادند، شیطان بر این صدا و بشارت اعتراض كرد و حضرت زكریا را وسوسه كرد كه آنچه شنیدهای از سوی ملائكه نبوده، بلكه از ناحیه شیطان است; چون اگر از طرف حق تعالی بود ناگزیر به صورت وحی نازل میشد. لذا، شك كرد و گفت: «انی یكون لی غلام.» (آلعمران: 40).
وی (شریف رضیرحمه الله) در رد این سخن گفته است: این حرف بیانگر نادانی كامل و بی بصیرتی گویندهاش به مقام پیامبرانعلیهمالسلام است. انبیای الهیعلیهمالسلام مقامشان برتر از آن است كه ملعبه شیاطین قرار گیرند و نتوانند صدای شیطان و ملائكه را از هم تشخیص دهند ... . چه دلیلی روشنتر از قرآن كه نشان دهد حضرت زكریا ذرهای شك نكرده از اینكه طرف خطاب خود را خدا میداند. (24)
ب - ناآگاهی از دانشهای مورد نیاز
كسی كه در پی فهم قرآن استبه دانشهایی نیاز دارد كه بدون آگاهی از آنها، راه به جایی نمیبرد و در نادانی خود سرگردان میماند. دانشهای مورد نیاز از این قرار است:
1. دانشهای ادبی: قرآن به زبان عربی است. بنابراین، دانشهای وابسته به آن در فهم قرآن مورد نیاز است: صرف، نحو، فقه اللغة، معانی و بیان، آشنایی با اشعار معاصر نزول قرآن و... . به هر اندازه كه جویای فهم قرآن از دانشهای یاد شده بیبهره باشد، به همان مقدار در فهم قرآن ناتوان است، گرچه در دانشهای دیگر استاد و صاحبنظر باشد. كسی كه تفاوت «ان» نافیه را با «ان» مخففه نداند چگونه به معنای ظاهری قرآن دست مییابد، چه رسد به اینكه بخواهد در صدد شرح و توضیح آن برآید؟ بر این اساس، هم باید در شناخت دانشهای یاد شده كوشید و هم در كاربرد آنها دقت كرد. مرحوم بلاغی بر ادیب ماهری چون زمخشری خرده میگیرد كه چگونه در جایی «لا» را زاید دانسته، اما در جای دیگر آن را نافیه قرار داده است. او معتقد است صاحب كشاف در مواردی كه «لا» بر حرف قسم وارد میشود با جایی كه بر سرفعل، قسم میآید خلط كرده است. (25)
2. دانشهای قرآنی: با اینگونه دانشهاست كه برخی ویژگیهای قرآن - كه پیشتر بدان اشاره شد - شناخته میشود. در این بحثها، مطالبی از قبیل ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، تاریخ قرآن، وحی و انواع آن، اعجاز قرآن، شیوههای فهم و تفسیر قرآن و ... مورد بررسی قرار میگیرد. شناخت این موارد جایگاه مهمی در فهم قرآن دارد; زیرا تا كسی شناختی از متشابه نداشته باشد، به معنای ظاهری آن بسنده كرده و با اعتقاد به آن، در فهم آیههای دیگر ناتوان است و چنین میپندارد كه گویا آیههای قرآن با یكدیگر در تعارضاند. كسی كه «الی ربها ناظرة» (قیامة:23) را به معنای ظاهریاش گرفته است، در بیان آیه «لا تدركه الابصار» (انعام:103) متوقف خواهد شد.
بر اثر همین ناآگاهیها بود كه افرادی در صدر اسلام مدعی وجود تناقض و اختلاف در قرآن شدند، غافل از آنكه در قرآن كریم آیات متشابهی وجود دارد كه باید به شیوه صحیح با آنها مواجه شد.
3. دانشهای دینی: از دیگر دانشهایی كه در فهم قرآن دخیل است، دانشهای مربوط به دینشناسی است. این دانشها بر دو دستهاند: نخست آنچه به ریشهها و باورهای دینی میپردازد دو دیگر دانشی كه در باب شناخت وظایف دینداران است. گرچه قرآن شامل بخش مهمی از معارف دینی است و كلیات وظایف را بیان كرده، ولی جامع همه مسائل نیست; به این معنا كه معمولا در تفصیل احكام، سخنی نگفته و آن را به عهده پیامبرصلی الله علیه وآله گذارده است. بنابراین، مراجعه كننده به قرآن باید از دانشهایی كه در زمینههای یاد شده با كمك بیانات پیامبر و جانشینان اوعلیهمالسلام فراهم آمده است و با دلیلهای عقلی قطعی مبرهن شده، برخودار گردد.
دانشی كه عهدهدار بحث از باورها و عقاید است «كلام» و دانشی كه بیانگر فروع و وظایف است «فقه» و سایر پیشنیازهای آن دانشهایی از قبیل اصول فقه، فقهالحدیث، رجال و درایه است. ناآگاهی از این قبیل دانشها در واقع، از دست دادن زمینههای فهم بایسته بخشی از قرآن است (آیههایی كه در ارتباط با باورها یا احكام است.) مهمترین آسیبی كه از این ناحیه، فهم قرآن را تهدید میكند تطبیق و تحمیل دادههای كلامی و فقهی بر قرآن است. نمونههای آن را میتوان در تفسیرهای مذاهب منحرف مشاهده كرد.
4. دانشهای تجربی: قرآن كتاب دانشهای تجربی نیست، بلكه برای هدایت مردم است و هرچه در این مسیر مفید بوده در آن طرح شده است. در این میان، به تناسب، به برخی پدیدههای جهان آفرینش نیز اشاره شده است، گرچه در زمان نزول، سطح علمی مردم چنان نبوده كه نكتههای علمی قرآن را به خوبی دریابند. اما بعدها با رشد علوم، برخی از ابعاد اعجاز علمی قرآن آشكار شده و برخی در صدد برآمدهاند تا آیههای قرآن را با دادههای علوم گوناگون تطبیق دهند، گرچه معمولا دچار زیاده روی شده و از مرز تفسیر خارج گردیدهاند. (26)
در زمانهای گذشته برخی از مفسران آیات مربوط به آسمانهای هفتگانه را بر افلاك نهگانه هیئتبطلیموسی تطبیق داده بودند، اما با گذشت زمان و ابطال آن، نادرستی این فرضیه روشن شد و اساس آن فرو ریخت. (27) بنابراین، آگاهی از دانشهای تجربی گرچه به فهم بخشی از قرآن، كه درباره پدیدههای طبیعی است، كمك میكند، اما باید جانب احتیاط را نگه داشت و در تطبیق آیهها بر دادههای علوم تجربی، دقت لازم را به كار بست تا مطلبی بر قرآن تحمیل نشود.
5. دانشهای انسانی: قرآن مجموعهای از معارف درباره مبدا و معاد و احكام و آداب است و مباحث گوناگون آن به نوعی، در سازندگی انسان نقش دارد. امروزه همه مكاتب مطالعات فراوانی در ابعاد گوناگون زندگی فردی و اجتماعی انسان و روابط و مناسبات حاكم بر آن داشته و دارند و متناسب با مبانی فكری و عقیدتی خود، آراء گوناگونی در هر بخش از علوم انسانی مطرح كردهاند، گرچه دانستن این علوم تاثیری مستقیم در فهم ما از قرآن ندارد، ولی آگاهی از آنها سؤالات فراوانی را برای ما به وجود میآورد كه هنگام مراجعه به قرآن در صدد پاسخیابی آنها بر میآییم و به سرعت، از آیهها نمیگذریم، حتی از اشارهها و دلالت ایمایی و التزامی آیهها ممكن استبهره ببریم. كسی كه از این دانشها بیبهره است ذهنی پر سؤال ندارد و به راحتی، از آیهها میگذرد و در نتیجه، انتظار زیادی از مدلولهای گوناگون آیات ندارد و به نكتههای كمتری دست مییابد. (28)
3- ناآگاهی و بیتوجهی به منابع فهم
از جمله مواردی كه در بحث آسیبشناسی فهم باید مورد بررسی قرار گیرد «منابع فهم» است. شناخت منابع و میزان اعتبار آن، كیفیتبهرهبرداری از آن و اولویت و اهمیتبعضی نسبتبه بعضی دیگر از نكاتی است كه باید بدان آگاهی داشت.آسیبهای فهم قرآن با قرآن
نخستین و مهمترین منبعی كه در فهم این كتاب مقدس به كار میآید خود قرآن است; زیرا چنانكه پیشتر گفته شد، قرآن براساس اصول محاوره میان مردم سخن گفته است. گویندگان و نویسندگان در سخن خود نكاتی میآورند كه باتوجه به گفته یا نوشته خویش در جای دیگر معنا مییابد; یعنی، برخی گفتههای خود را قرینه برخی دیگر قرار میدهند. مخاطبان نیز بدون توجه به آن گفتهها، كه در فهم مراد گوینده مؤثر است، مطلبی را به صاحب سخن نسبت نمیدهند. قرآن نیز از این اصل بركنار نیست و فهم هر بخشی از آن در فهم بخشهای دیگر مؤثر است، به ویژه آنكه نزول قرآن به یكباره نبوده و همه مقصود خود را در جای معینی بیان نكرده است.پیشوایان دین نیز در مواردی، برای توضیح و تفسیر آیهها از دیگر آیات استفاده كردهاند; مانند حدیث نبویصلی الله علیه وآله كه در توضیح آیه «الذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بظلم اولئك لهم الامن و هم مهتدون» (انعام: 82) از آیه «لا تشرك بالله ان الشرك لظلم عظیم» (لقمان:13) استفاده كرده و به كمك این آیه، مراد از واژه «ظلم» در آیه اول را شرك به خداوند دانستهاند. اینك به ذكر مهمترین آسیبها در این زمینه میپردازیم:
الف - بسندهكردن به قرآن
برخی از مفسران كه به استفاده از قرآن برای فهم گرایش داشتهاند نسبتبه منابع دیگر كمتوجهی كرده و خواستهاند فقط با بهرهگیری از آیههای قرآن به فهم معارف آن نایل آیند، ولی پیداست كه فهم كامل قرآن با كاوش در همه منابع و استنباط از تمامی ادله و قراین شكل میگیرد. استفاده از یك منبع و وانهادن دیگر منابع در واقع، از دست دادن زمینههای لازمی است كه در فهم قرآن سرنوشتساز است و از آنجا كه برخی توضیحات و قرینهها تنها در روایات آمده و هیچ راهی برای فهم آن از قرآن نداریم، بسنده كردن به قرآن راه فهم درستبخشی از قرآن را بر ما میبندد. مرحوم علامه طباطباییرحمه الله، كه خود از استوانههای فهم قرآن با قرآن است، در موارد متعددی از تفسیر گرانسنگ المیزان، به نقش منحصر به فرد روایات در فهم قرآن تصریح فرمودهاند; از جمله: در بیان مراد از «صلاة وسطی» در آیه 238 بقره (المیزان، ج 2، ص246)، در بیان مقصود از «اشهر معلومات» در آیه197 بقره (همان، ص 78)، درباره آیه33 مائده (همان، ج 5، ص 291)، در تفسیر آیه 38 این سوره، مراد از دستی كه به جرم سرقت قطع میشود (دست راست)، مقداری كه قطع میشود و میزان مالی كه به سبب آن دست دزد را میبرند (همان، ص329) و موارد متعدد دیگر - كه بدون مراجعه به روایات قابل فهم نخواهد بود.
از جمله كسانی كه به این آسیب دچار شده، صاحب تفسیر الهدایة و العرفان فی تفسیر القرآن است.
ب - مهجور داشتن قرآن
گرچه مفسران قرآن در طول تاریخ، برای فهم قرآن كم و بیش از این منبع بهره بردهاند، ولی این بهرهگیری چندان در خور این منبع شریف و ارجمند نبوده است. از جمله كاستیهای فهم آنان، بیتوجهی به این گنجینه ارزشمند است، حتی آنان كه خود بهترین راه فهم قرآن را مراجعه به خود قرآن دانستهاند (29) آن را در توضیح ابهام یا تبیین اجمال آیهها و بیان تقیید و تخصیص منحصر كرده، در عمل از شمول آن نسبتبه همه معارف و قصص كاستهاند، در حالی كه دادههای قرآنی برای فهم در بیان ابهام و اجمال و خاص و ناسخ و ... خلاصه نمیشود و حیطه بسیار گستردهتری دارد و كسی كه به این راه وارد شود خواهد فهمید كه چه گوهرهای بینظیری دست نخورده باقی مانده است.
نباید گمان كرد كه فهم قرآن با قرآن كاری سهل و كم دامنه است و هر كسی میتواند با یافتن آیههای همگون (از معجم) از عهده آن برآید; زیرا این كار، هم مشكل است و هم درازدامن و تنها از راه انس با قرآن و احاطه كامل بر سراسر آن با ژرفنگری و موشكافی قابل دستیابی است. اگر كسی بخشهایی از تفسیر المیزان را بنگرد متوجه میشود كه چگونه آیههایی كه به ظاهر هیچگونه ارتباطی با آیه مورد بحث ندارند به هنگام تفسیر و موشكافی در فهم به كار میآید «و ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه علی بعض» (30) مصداق مییابد. نمونه آن بحثی است كه مرحوم علامهرحمه الله درباره آیه «اهدنا الصراط المستقیم» آورده و در آن از39 آیه دیگر بهره گرفته است.
توجه به سیاق آیهها نیز شعبهای از فهم قرآن با قرآن است كه در بحث از قرینهها بدان اشارت رفت. همچنین توجه به كاربرد قرآنی واژهها و فهم معانی آنها از رهگذر قرآن بخشی از این بحث (فهم قرآن با قرآن) است كه در بخش واژهشناسی میآید.
ج - بر هم زدن آیهها
از آسیبهایی كه در زمینه بهرهگیری از آیهها در فهم آیات دیگر ممكن است رخ دهد، بر هم زدن آیههاست; (31) یعنی معانی آیهها را به هم مخلوط كردن و ویژگی آیهها را واژگونه دانستن; مثل اینكه آیه محكم را متشابه بدانند و بالعكس. چنین خطایی در برداشت از آیهها نقص بزرگی بر جای مینهد. این آسیب، چنان كه از روایت نبویصلی الله علیه وآله پیداست، در امتهای گذشته نیز بوده و موجب گمراهی آنان شده است. (32) نتیجه بر هم زدن آیهها پیدایش تناقض میان آنها و تكذیب بعضی از آیهها نسبتبه بعضی دیگر است، در حالی كه بخشهای گوناگون قرآن مصدق و مؤید یكدیگر است و عدم وجود اختلاف و ناهماهنگی یكی از ابعاد اعجاز این كتاب ارجمند میباشد. «افلا یتدبرون القرآن و لو كان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا كثیرا» (نساء: 82).
د - آسیبهای فهم قرآن با روایت
ضرورت بهرهگیری از روایات معصومانعلیهمالسلام به عنوان یكی از قراین ناپیوسته در بحثهای گذشته بیان شد. اكنون به اختصار، آسیبهایی كه در استفاده و برداشت از منابع روایی برای فهم قرآن وجود دارد اشاره میشود:
1. بسنده كردن به روایات: در بحث از فهم قرآن با قرآن، گفته شد كه بسنده كردن به یك منبع كاری است ناروا كه درهای معارف قرآن را به روی جویای فهم میبندد. برخی در بسنده كردن به روایات تا جایی پیش رفتهاند كه هیچ توضیح و تفسیری در كنار روایات تفسیری نیاوردهاند. تفسیرهایی مانند البرهان و نورالثقلین روایات وارد شده درباره آیهها را جمعآوری كردهاند، ولی حتی نوع روایات را مشخص ننمودهاند. پیداست كه با این تفكر نمیتوان به معارف قرآنی رسید; زیرا:
اولا، روایات تفسیری در مقایسه با حجم زیاد آیههای قرآن اندك است.
ثانیا، در بیان روایات مربوط به قرآن، روایاتی وجود دارد كه در شرح و تفسیر آیه نیست، بلكه بیان مصداق یا بیان بطن یا تمثل به آیه و مانند آن است.
ثالثا، در خود روایات، به تدبر و فهم قرآن امر شده و بر این اساس نباید تنها به روایات اكتفا كرد. «یعرف هذا و اشباهه من كتاب الله عز و جل.» (33)
رابعا، برای ارزیابی روایات، راههایی قرار دادهاند كه یكی از آنها مخالفتیا موافقتبا قرآن است و این فرع بر آن است كه قرآن پیش از مراجعه به روایت قابل فهم و تفسیر باشد.
2. پذیرش روایات غیر قابل استناد: مهمترین آسیبی كه دامنگیر طالبان فهم قرآن بوده و در برخی موارد، هنوز هم هست پذیرش روایات غیر قابل استناد است; زیرا از این راه دروغهای فراوانی به كتابهای تفسیری راه یافته و اساس فهم قرآن قرار داده شد است كه عمده این دروغها از سوی راویان اسرائیلی جعل و نشر داده شده و به ویژه، در كتابهای اهل سنت نقل شده است. تهمتهایی كه به حضرت سلیمانعلیهالسلام و داودعلیهالسلام و برخی دیگر از انبیای الهیعلیهمالسلام نسبت داده شده (34) از این طریق وارد فرهنگ اسلامی گردیده است.
بنابراین، جا دارد دقت و وسواس بیشتری در استفاده از منابع روایی اعمال شود و ملاكهایی كه در علم رجال برای آگاهی از احوال راویان وجود دارد و معیارهایی كه در تشخیص حدیث صحیح از سقیم در درایه مطرح است مورد توجه جدی قرار گیرد، حتی اگر روایتی از نظر سند عالی بود، ولی مخالف با قرآن یا مسلمات دینی بود كنار گذاشته شود، به ویژه روایاتی كه زمینههای نزول را بیان میكند و در درون با یكدیگر در تعارضاند.
آسیبهای فهم واژگان قرآن
الف - ملاك قرار دادن معنای كنونی واژههاتلاش برای فهم و شناخت واژههای غریب و نامانوس قرآن از نخستین گامهای فهم كتاب است. آیههای قرآن تركیبی از این واژههاست كه روشن شدن آن بخش عمدهای از فرایند فهم است. قرآن به زبان مردم صدر اسلام فرود آمده و عمده آن برای معاصران قابل فهم بوده، ولی با گسترش اسلام و گذشت زمان، معانی برخی از آن واژهها دگرگون شده و كاربرد كنونی با كاربرد روزگاران پیشین متفاوت است. بنابراین، كسی كه اكنون در پی فهم استباید همان معانی پیشین را ملاك فهم خود قرار دهد. پس یكی از آسیبها در این ناحیه، توجه به معنای كنونی واژههاست. اما علاوه بر آن، آسیبهای دیگری را نیز میتوان یاد كرد.
ب - پیجویی معانی واژهها از منابع ضعیف
از رایجترین راههای دستیابی به معانی واژهها، مراجعه به كتابهای واژهشناسی است، اما نه كتابهایی كه در زمانهای بسیار دور از روزگاران صدر اسلام تهیه شده است; زیرا كتابهای متاخر، هم نقل كننده سخن پیشینیان است - كه در كتابهای خود آنان در دسترس است - و هم بیتاثیر از فرهنگ واژگان زمان خودشان نیستحتی در پیجویی معانی واژهها در كتابهای قدیمیتر هم اعتماد كامل بر گفتههای آنان روا نیست; زیرا گاهی برخی از واژهشناسان دقت لازم در بیان برخی معانی نكرده یا آن را با معانی دیگر خلط كردهاند.
نمونه آن واژه «توفی» است كه در برخی فرهنگها به معنای «اماته» (میراندن) آمده، در حالی كه به معنای «كامل گرفتن» است. گاهی اینگونه گرفتن به میراندن است (یعنی یكی از مصداقها را به عنوان معنی واژه یاد كردهاند) و گاهی به خواب: «الله یتوفی الانفس حین موتها و التی لم تمت فی منامها» (زمر:43); «هو الذی یتوفاكم باللیل...» (انعام: 60). براساس همان جابجایی مصداق و مفهوم واژه، برخی آیه «یا عیسی انی متوفیك و رافعك الی...» (آلعمران: 55) را دلیلی بر مردن حضرت عیسیعلیهالسلام میدانند (متوفیك را به معنی «ممیتك» گرفتهاند.) این موضوع با آیه شریفه «بل رفعه الله الیه» (نساء: 158) ناسازگار است. بنابراین، «توفی» به معنای «به تمامی گرفتن» است كه یكی از مصداقهای آن میراندن است، گرچه در فرهنگ مردم، بعدها «توفی» را میراندن دانستهاند و به مرده «متوفی» میگویند، ولی كاربرد قرآنی آن توسعه بیشتری دارد و غیر از این است. (35)
ج - عدم دقت در كاربرد قرآنی
بررسی كاربردهای قرآنی واژهها اهمیت فراوان دارد. گاهی واژهها در كاربرد قرآنی، دارای معنای دیگر یا معنای محدودتر و یا گستردهتر از معنای اصلی استیا واژهای كه چندین معنا دارد تنها یك معنای آن در قرآن اراده شده و یا واژههایی چند معنا دارند، ولیدرهرجایییكی از آن معانی مراد است. واژههای«محصنات»، «امة»، «كتاب» و مانند اینها (از واژههای مشترك) معانی ویژهای دارند و نباید آنها را در سراسر قرآن به یك معنا دانست، بلكه با توجه به سیاق كلام، معانی مورد نظر روشن میشود. (36)
ذكر این نكته نیز ضروری است كه در شعرهای بازمانده از شاعران عصر نزول و سخنان مردمان آن روزگار، شواهدی بر برخی از واژههای قرآنی وجود دارد و میتواند مورد استفاده قرار گیرد، گرچه دامنه زیادی ندارد.
ناآگاهی از زمینههای تاریخی آیات
نزول تدریجی قرآن باعثشده تا آیههای مربوط به حوادث گوناگون صدر اسلام در زمان مناسب خود، مسلمانان را به خوبی راهنمایی كند و آنان را در برخورد و مواجهه با شرایط گوناگون آماده سازد. اما اكنون كه قرنها از آن حوادث میگذرد، فهم آیههای مربوط به آنها بدون در نظر گرفتن شرایط تاریخی نزول ناممكن مینماید، گرچه بیشتر زمینههای نزول تنها مصداقی از مفهوم كلی آیههاست و در طول تاریخ، هر زمان مصداقهای تازهای مییابد، اما شناخت زمینههای اولیه نیز همچنان در فهم آیه مؤثر است.آنچه در اینجا حایز اهمیت است، بررسی صحیح زمینههای یاد شده است كه درباره برخی موضوعات قرآنی به طور خاصی مبهم مینماید; مثلا، زمینه نزول آیههای «افك» در سوره نور (آیه 11 به بعد) به گونهای است كه پژوهش پیرامون آن به تالیف یك كتاب انجامیده است. (37)
نكته دیگری كه نباید از نظر دور داشت اختصاصی بودن برخی از این زمینههاست; یعنی، مصداق آیه همان است كه در آن زمان اتفاق افتاده; مانند زكات دادن حضرت علیعلیهالسلام كه درحال نماز واقع شد و آیهای به دنبال آن فرود آمد و پس از آن مصداق دیگری نخواهد یافت. (38)
پذیرش تمامی روایات زمینههای نزول سبب شده است كه درباره برخی آیهها چندین زمینه نزول متناقض نقل شود و در نتیجه آیه به معنای اصلی خود فهم نشود. توجه نكردن به هر یك از این موارد نیز نارواست; زیرا بدون آن، چگونه میتوان آیه كریمه «انما النسیء زیادة فی الكفر» (توبه:37) و یا «لیس البر بان تاتوا البیوت من ظهورها» (بقره:189) را فهمید؟
رویگردانی از فهم عقلگرایانه (39)
یكی از منابعی كه میتواند در فهم آیههای قرآن به كار آید مسائل قطعی عقلی است; مواردی كه عقل بهطور قطعی حكمی دارد و كسی در بدیهی بودن یا منتهی به بدیهی بودن آن تردیدی ندارد ملاك فهم قرار میگیرد و حتی گاهی با استناد به آن، مراد جدی خداوند از آیه را غیر از مراد استعمالی آن میدانیم; و از ظاهر آیه دستبر میداریم;مانندآیههاییكه در ظاهر، ممكن استبرجسمانی بودن ذات خدای متعال دلالت كند; مثلا، «وجوه یومئذ ناضرة الی ربها ناظرة» (قیامة:23) یا «و جاء ربك و الملك صفا صفا» (فجر: 2)بیتوجهی به این منبع فهم موجب فهم نادرست از برخی آیهها - مانند آیههای مزبور - میشود و چنانكه پیشتر گفته شد، در میان مذاهب اسلامی بسیاری بدان دچار شدهاند.
آسیبهای رفتاری
1. ناتوانی پژوهشی: پس از آگاهی بر دانشها و دسترسی به منابع مورد نیاز، توانایی پژوهش و استنباط شرط ضروری فهم قرآن است. ممكن است كسی همه پیش نیازها را تامین كند، ولی توان بهرهگیری مناسب از سرمایههای یاد شده را نداشته باشد; زیرا پژوهش و برداشت از متون نیز مانند سایر حرفههایی است كه نیاز به ممارست و تجربه فراوان دارد و چنین نیست كه با دانستن اینكه فلان چیز منبع فهم است راه فهم گشوده شود و درك صحیحی از آیه فراهم گردد; درست مانند فردی كه بخواهد نجاری كند نام انواع چوبها را فرا گیرد، ابزارها را شناسایی كند و آنها را تهیه نماید، محصولات متنوع چوبی را در نظر آورد و طرحها و نقشههای آن را ببیند. اما او به واقع نجار نیست و نخواهد توانست از ابزارها و مواد اولیه به طور صحیح استفاده كند، مگر اینكه با به كارگیری درست ابزارها و مواد فراهم آمده و با نظرات استادی كارآزموده، روزگاری را در این حرفه سپری كند و پس از تجربههای مكرر، به كار آشنا شود. آنگاه از استادكار در این رشته انتظار میرود كه كار شایستهای تحویل دهد.پژوهشگر قرآنی نیز باید به تدریج، با به كارگیری ابزارها و منابع فهم و انتخاب شیوه صحیح پژوهش، نیروی برداشت از قرآن را در خود تقویت كند و به جایی برسد كه بتواند فرآیند فهم را به سهولتحاصل آورد و به مراد خدای متعال از آیه دستیابد. بسیاری از كسانی كه با حسن نیت، در وادی فهم وارد شده ولی ناكام ماندهاند از ناتوانی پژوهشی رنجبرده و به گنج مقصود نایل نگشتهاند. یكی از این موارد ترجمه و برداشت نادرستی است كه از دو آیه «لقد احصاهم و عدهم عدا وكلهم آتیه یوم القیامة فردا» (مریم: 94 و 95) شده است. در ترجمه این آیات گفته شده «خداوند اعمال آنها را به حساب آورده و آن را به گونهای خاص شمارش كرده است و روز قیامتبه تنهایی (برای پاسخگویی) نزد او خواهند آمد» و چنین برداشتشده كه آیه بر «نامه عمل فردی» دلالت دارد، در مقابل نامه عمل جمعی دارد كه در ارتباط با امت است.) (40)
خطای ترجمه یاد شده در این است كه ضمیر «هم» را به مرجعی باز گردانده كه اصلا وجود ندارد; زیرا در آیه قبل سخن از بندگی آسمانیان و زمینیان در برابر خداست: «ان كل من فی السماوات و الارض الا آتی الرحمن عبدا» و ضیمر «هم» به همانان باز میگردد و در هیچیك از آیههای پیشین سخن از «اعمال» نیست تا ثبت آن در نامه عمل مطرح شود علاوه بر آن، اگر مرجعی چنین میداشتیم ضمیر جمع برای آن ذكر نمیشد. در قرآن، آیههایی داریم كه به صراحت، سخن از نامه عمل گفته و وجود آن حتمی است و نیازی نیستخود را به تكلف انداخته بخواهیم به زحمت مطلبی را به آیه نسبت دهیم.
2. پیش داوری: برخی از طالبان فهم قرآن پیش از بررسی و كاوش قرآنی، دارای آراء و دیدگاههایی هستند - اعم از علمی یا دینی - و در پژوهش خود بیش از آنكه قرآن را بكاوند و به منظور خدا دستیابند، در پی تطبیق دیدگاه خود بر قرآناند. (41) گویا میخواهند شاهد و مؤیدی بر دیدگاه خود دست و پا كنند و چون ذهن و روحشان با رای از پیش ساخته و پرداخته شدهای درگیر است، به احتمالهای دیگری جز آنچه نظر دارند بیتوجهاند و با نوعی پیشداوری به فهم قرآن رو میآورند، حتی در برخی موارد، میتوان نتیجه پژوهش آنان را از قبل پیشبینی كرد. (42) این یكی از خطرناكترین آسیبهایی است كه پژوهندگان فراوان در دام آن گرفتار آمده و صدمههای جبرانناپذیری از این راه بر اسلام و مسلمانان وارد شده است. كافی استبدانیم كه بسیاری از فرقههای منحرف مذهبی از این راه به دام افتاده و مشروعیتخود را مستند به برخی آیههای قرآن دانسته و افراد بسیاری را گمراه كردهاند.
3. غرض ورزی: غرضورزی نیز یكی از عوامل كژ فهمی متون دینی است. معمولا آنكه در پی دشمنی و حیلهگری استبه قصد تقرب به خدا و فهمیدن و به كار بستن فرمانهای الهی وارد پژوهش نمیشود.بدین سبب، همیشه در فكر آن است كه از متون دینی، به ویژه قرآن، حربهای علیه اسلامیان بیابد. در نتیجه، هیچگاه انتظار فهم آنچه را هست ندارد، بلكه در پی آنچه میخواهد باشد، است. پس فهم او با فهم مؤمنی كه از روی اخلاصوقرب بهحق،به قرآنروی میآوردمتفاوت است. برخیاز خاورشناسان وروشنفكرانخودی تابع آنان در زمره غرضورزانی هستند كه نه به قرآن به دید تقدیس مینگرند و نه اشتیاق خدمتبه ساحت آن را دارند. در این صورت طبیعی است كه فهم آنان با فهم متفكر مسلمان ناب تفاوت داشته باشد. (43)
پینوشتها
1- كژ فهمی متون دینی منحصر به متون اسلامی نیست، بلكه سابقهای دیرینه دارد كه هم در قرآن و هم در روایات به چشم میخورد;مانند: «یحرفون الكلم عن مواضعه» (نساء:46) و نیز (مائده:13و14)
2- جلالالدین سیوطی، الدر المنثور، ج 2، ص149
3- محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج 92، ص 110
4- نهج البلاغه، نامه 55
5-6- محمد بن الحسن الحر العاملی، وسائل الشیعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج 18، ص136; ص 135
7- نهج البلاغه، خطبه147
8- ر.ك. به: ابیحیان، البحر المحیط، ج 5، ص 494
9- ر.ك. به: فخر رازی، تفسیر كبیر، ج 20، ص 38، (چاپ ایران)
10- سید محمدحسین طباطبائی، المیزان، ج 12، ص 261
11- همان، ج 1، ص 11 و 12 «انی تارك فیكم الثقلین ما ان تمسكتم بهما لن تضلوا بعدی ابدا: كتاب الله و عترتی اهل بیتی و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض.»
12- بر معلم بودن و مرجع بودن پیامبر(ص) آیههای ذیل نیز دلالت دارد: جمعه: 2/ احزاب: 21/ حشر:7.
13- ر.ك. به: محمدباقر مجلسی، پیشین، ج93، ص 98 (چاپ ایران) ، سؤالهای مدعی وجود تناقض در قرآن از حضرت علیعلیهالسلام
14- سید محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج 15، ص79
15- همو، قرآن در اسلام، قم، انتشارات اسلامی، 1361، ص27 و 28،
16- محمدبن یعقوب كلینی، اصول كافی، ج 1، ص 228، (چاپ بیروت) عن ابیجعفرعلیهالسلام انه قال: «ما یستطیع احد ان یدعی ان عنده جمیع القرآن كله ظاهره و باطنه غیر الاوصیاء»; جز اوصیا (جانشینان پیامبرعلیهمالسلام) كسی نمیتواند مدعی دانش تمامی قرآن (ظاهر و باطن) باشد.
17- ر.ك. به: جعفر سبحانی، سخنرانیهای اولین كنفرانس دارالقرآن قم، ص 91 و 92، به نقل از: الفرق بین الفرق، ص 18
18- ر.ك. به: عبدالرحمن بن ناصر السعدی، تیسیر الكریم الرحمن، ج 1، ص 22، به نقل از: ابن قیم، بدائع الفوائد.
19- برای توضیح بیشتر ر.ك. به: محمدتقی مصباح، معارف قرآن، ج 1، ص9،1367،
20- «الیوم یئس الذین» تا «رضیت لكم الاسلام دینا» معترضه است.
21- ر.ك. به: سید محمدحسین طباطبائی، ج6، ص6. فضل بن حسن طبرسی، مجمعالبیان، ج 4، ص 375 (چاپ تهران). مرحوم طبرسی، آیه تطهیر را دارای سیاقی غیر از سیاق آیههای قبل و بعد (كه درباره زنان پیامبر (ص) است) میداند.
22- برای توضیح بیشتر ر.ك. به: سید محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج 1، ص386 و387
23- مانند شعرهایی كه از برخی از عالمان عارف نقل میشود و ما براساس همین قرینه، مراد آنان را چیزی غیر از ظاهر الفاظ و عبارات میدانیم.
24- ر.ك. به: شریف رضی، حقائق التاویل فی متشابه التنزیل، ترجمه فاضل مطلق، ص197 و 198.
25- ر.ك. به: محمدجواد بلاغی، آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 38، (چاپ بیروت)
26- برای نمونه ر.ك.به: طنطاوی، جواهر القرآن، (چاپ مصر)
27- محمدتقی مصباح، پیشین، ج 1، ص229 به بعد / همو، راه و راهنماشناسی، ص627
28- به عنوان نمونه، برای فهم ارتباط روانشناسی با مطالب قرآنی، ر.ك. به: عثمان نجاتی، قرآن و روانشناسی، ترجمه عباس عرب، مشهد، بنیاد پژوهشهای آستان قدس،
29- ابن تیمیه، مقدمة فی اصول التفسیر، ص39
30- نهج البلاغه، خطبه133
31- «ضرب القرآن بعضه ببعض»; برخی از قرآن را به برخی دیگر زدن. در چند روایت این موضوع مطرح شده است; از جمله: از امام صادقعلیهالسلام. ر.ك. به: صدوق، معانی الاخبار، ص 190، (چاپ ایران) / محمدبن یعقوب كلینی، پیشین، ج 2، ص633 (چاپ بیروت) محمدباقر مجلسی، پیشین، ج9، ص3، (چاپ بیروت) / و از منابع روایی اهل سنت، جلالالدین سیوطی، پیشین، ج 2، ص149 / همچنین برای توضیح بیشتر ر.ك. به: سید محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج3، ص83
32- جلالالدین سیوطی، پیشین، ج 2، ص149
33- محمدبن الحسن الحر العاملی، پیشین، ج 1، ص327
34- ر.ك. به: محمد بن جریر طبری، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، ص23، ص89 به بعد.
35- برای توضیح بیشتر، ر.ك. به: محمدجواد بلاغی، پیشین، ج 1، ص36
36- ر.ك. به: ابن كثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج 1، ص 31، 34 و39
37- ر.ك. به: جعفر مرتضی، حدیث الافك.
38- سید محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج6، ص 8،16 و17 به بعد
39- برخی از مفسران و دانشمندان علوم قرآنی «عقل» را از جمله منابع فهم قرآن دانستهاند، ولی توضیحی درباره آن نیاوردهاند. لازم به ذكر است كه موارد كاربرد آن نیز مانند دیگر منابع فراوان نیست، ولی بیتوجهی به آن هم زیانبار است. ر.ك. به: خوئی، البیان، ج 1، ص13 / فاضل لنكرانی، مدخل التفسیر، ص159 و160. برخی دیگر از قرآنپژوهان «عقل» را منبعی مستقل ندانسته، بلكه متمم منابع دیگر، به ویژه منبع لغوی، به شمار آوردهاند. ر.ك. به: محمدحسین علی الصغیر، المبادی العامه لتفسیر القرآن الكریم، ص 65 و66
40- عبدالعلی بازرگان، متدلوژی تدبر در قرآن، تهران شركتسهامی انتشار، 1374، ص 184
41- سید محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج 1، ص6
42- مانند كسانی كه تلاش دارند فرضیههای علمی مورد پذیرش خود را بر آیههای قرآنی منطبق كنند یا گرایشات عقیدتی خود را بر قرآن تحمیل نمایند.
43- محمدحسینعلی الصغیر، خاورشناسان و پژوهشهای قرآنی، ترجمه شریف، تهران،مطلعالفجر، ص 114 و 115
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}